جدول جو
جدول جو

معنی زاب اصغر - جستجوی لغت در جدول جو

زاب اصغر(بِ اَ غَ)
شعبه ای از رود زاب است. حمداﷲ مستوفی آرد: از سامره تا کرخ دو فرسنگ، از او تا جبلتا هفت فرسنگ، از او تا سودقانیه پنج فرسنگ. از او تا بارما پنج فرسنگ، از او تا پلی که زاب اصغر آنجا به دجله میریزد پنج فرسنگ، از او تا حدیثه دوازده فرسنگ. (نزهه القلوب ج 3 ص 172). و رجوع بتاریخ کرد رشید یاسمی ص 49 شود. رودی است که از فرات سرچشمه گیرد و نزدیک بواسط (شهری است بین اربل و دقوقا) در دجله میریزد. (نخبه الدهر دمشقی ص 97)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دب اصغر
تصویر دب اصغر
در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال که هفت ستارۀ روشن آن دیده می شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جدی قرار دارد، خرس کوچک، هفت خوٰاهران خرد، هفت برادران خرد، هفت برارو خرد، هفت اورنگ کهین، بنات النّعش صغریٰ، بنات النّعش صغرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلب اصغر
تصویر کلب اصغر
در علم نجوم از صورت های فلکی واقع در نیمکرۀ شمالی، کلب مقدم
فرهنگ فارسی عمید
(جِ اَ فَ)
زاج زرد که بهندی کسیس نامند. ماهیّت آن، بهترین اقسام زاجات و افضل آن ذهبی و درخشندۀ آن است.
طبیعت آن: در سوم گرم و خشک، سوختۀ آن لطیفتر، بخلاف سایر املاح که به احراق قویتر میشوند و مغسول آن را حدت کمتر.
افعال و خواص آن: آشامیدن آن جهت قتل و اخراج اقسام کرم معده و تحلیل ورم و صلابت طحال مؤثر و غرغرۀاقسام زاج با سرکه جهت زلوی در حلق مانده مجرب و چون دو جزء آن را با یک جزء قلیمیا با سرکه سائیده در ظرف سفال کرده چهل روز در تابستان در آفتاب و در زمستان در زیر سرگین اسب دفن کنند بغایت تند و جالی میگردد. و ازالۀ بیاض غلیظ و ناخنه می نماید. و در ازالۀ گوشت زائد زخمها بیعدیل و در رنگ کردن موی مؤثر، مقدار شربت آن که بی خطر باشد تا یک دانگ و زیاده برآن خطرناک. مصلح آن، قی کردن بشیر تازه دوشیده و روغن تازه و کره و شکر و ترطیب شدن. بدل آن زنگار است وفولاد جواهردار را بعد از تصقیل و تصفیه بدان جوهر میدهند. (مخزن الادویه). و رجوع به زاج شود
لغت نامه دهخدا
(بِ صَ)
مؤلف جغرافیای سیاسی گوید: رودی بوده که در ایالت آشور جریان داشته است و عثمانیها آن را آلتون سو (چشمۀ طلا) مینامند و از واردات دجله بوده است. این رودخانه در نزدیکی رود خانه دیگری است که نام آن نیز زاب است و یونانیها آن را لیکوس میگفته اند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 12). و رجوع به زاب اصغر، زاب اعلی، زاب علیا و زاب سفلی شود
لغت نامه دهخدا
(بِ اَ بَ)
رودی است که ازآذربایجان بیرون آید و در موصل یک فرسخی حدیثه در دجله فروریزد در همین جا است که رود دیگری در دجله میریزد بنام رود خلاج که از بلاد ارمنیه بین بلاد سوراء و قیر و واسط بیرون می آید. (نخبه الدهر دمشقی ص 97)
لغت نامه دهخدا
(کَ بِ اَ غَ)
صورتی از صورتهای فلکی که آن را بر مثال سگی کوچک تر از کلب اکبر توهم کنند و کواکب آن هفت (یا چهارده) است و یکی از آنها شعرای شامی یا غمیصا است که کوکبی روشن از قدر اول است. یکی از صور جنوبی فلک که بصورت سگی جهنده تخیل شده مرکب از سی و یک ستاره است، از قدر اول که شعرای یمانی نام دارد و نام دیگر صورت کلب الجبار است (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). و رجوع به گاهنامه و ثوابت و صور فلکی و بنات النعش و شعرای شامی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاج اصفر
تصویر زاج اصفر
زاگ زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دب اصغر
تصویر دب اصغر
خرس کوچک (نام یک صورت فلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلب اصغر
تصویر کلب اصغر
((~. اَ غَ))
سگ کوچک، یکی از صورت های فلکی جنوبی است که به شکل سگ کوچکی فرض شده است و ستاره معروف آن شعرای شامی یا غمیصاء می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دب اصغر
تصویر دب اصغر
((دُ بِ اَ غَ))
خرس کوچک، یکی از صورت های فلکی دور قطبی. ستاره قطبی در انتهای دم آن است که به آن بنات النعش صغری، هفت اورنگ کهین، هفت برادران هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دب اصغر
تصویر دب اصغر
خرس کوچک
فرهنگ واژه فارسی سره